آج

دلمشغولیهای یک هموطن

آج

دلمشغولیهای یک هموطن

آج

در این محل دلمشغولیهای خود را برای هموطنان خود می نویسم

بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مشهد» ثبت شده است

                         بنام ایــــــــزد توانا                              

در حالی که ساکهای همکاران اردوی مشهد مقدس را در صندوق می‌چیدم به دوست دیگرم که با من همکاری می‌کرد گفتم:

شما برو صندلی بگیر که.....

با لبخندی مخصوص گفت صندلی گرفته‌ام.

... همیشه دو صندلی خالی انتظار ما دو نفر را داشت!

پس از پایان چیدن ساکها و بستن درب صندوق بغل اتوبوس وارد اتوبوس شدیم و ضمن رفتن بطرف عقب اتوبوس با دوستان و همکاران مشغول خوش و بشبودم.

وقتی بهش رسیدم ، نگاه کردم با همان خنده قشنگ‌اش گفت؛ این هم صندلی که گرفته بودم.

روی لاستیک اتوبوس دو جفت صندلی‌ای که خالی مانده بود !

خندیدم و فهمیدم که اگر بخواهی به زوار امام خدمت کنی.....

رفت و برگشتی ، همه همکاران بسته به زود یا دیر رسیدن جابجا می‌شدند.

بجزء من و او که جایمان ثابت بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۲۳
علی علی اکبری