یا قیوم
شهری که آشوب دارد
نیاز به شورش ندارد
یا حی
تا می شود صحیح
هرگز نباشید دروغ
غم عالم از ناراستی است
این اولین و آخرین پله نصایح است
هر پندی تو را دهند جز این نیست
درست باشید
و نادرست هرگز
یا رئوف
پیکی است در کنار
همچون باد در گذر
همراه با دریا
چونان باران
لطیف و بی صدا
انگار می بارد بر سر ما
هر با که او را دیده ایم
شک نداشتیم که.....
این است مهربان دستان او
اوی که الان نیست در بر
ولی جوشش دلش همراهی مان می کند
چون کوه سخت است با دشمن ات
لیک چنین نرم سختی ندیده کس
مگر همین باشد مهربان مادر
.... چه شد که نیست امروز
و فرداها بی او باید کرد سر
و من مانده ام چقدر؟
این هست سخت تا آخر
باشد دعای او در گذر آن
بازهم آسان کند برایت شداید را
.... درود بر تو باد همیشه و همه جا
حتی گاهی که نیستی
چونان شمع می سوزی انگار
داری گرمای بی نهایت .مادر.
یا ذوالجلال و الاکرام
اینک بین دو زمان بودم
خوبی و بدی
کمی قبل شر و کمی بعد خیر
عالم همه در تضاد است
گرچه بدون تضاد مفاهیم گم هستند
تا سیاهی نباشد مسلم سفیدی مفهوم نخواهد شد
و ما تاریکی را بدون نور و روشنایی درک نکنیم
و انتظار این است که اتفاقات نیز چنین باشند
هستی در برابر نیستی
دارا در مقابل نادار
و غنا همراه فقر
و این داستان ادامه دارد
اگر ما درک کنیم
هر تولدی معنی خواهد داشت اگر مرگی باشد
این برای دنیای فانی کافیست تا فهم کنیم
بودن و نبودن را ....
.....اگر کمی صبور باشیم.
یا رحمان
شب چله بلندترین شب سال است
و روزش کوتاه ترین روز
یعنی در این دنیا همه چیز به هم وصل است وقتی یک چیز بدست می آوری یک چیز دیگر از دست می دهی.
وقتی یک چیز بلند می شود بناچار یک چیز دیگر کوتاه شده است.
بزرگی پیدا نمی شود مگر در کوچک شدن.
وقتی آن قدیم ها را یاد می کنیم خیلی دوست داشتم که دوچرخه داشته باشم که اگر داشتم چه نقشه ها که به آن نمی کشیدم در همان عالم بچگی و در عالم خیال چه ها که نمی کردم
بالاخره دوچرخه هم پیدا کردم یعنی خریدم ولی نمی دانم چرا آن کارها که برایش نقشه داشتم عملی نشد. لذا گفتم چنین می کنم اگر موتور(سیکلت) پیدا کنم!
بالاخره بعد از سالها موتور هم خریدم اما دریغ از آن نقشه ها که برای داشتن آن کشیده بودم.
گفتم اگر یک ماشین بخرم ..... چند سال بعد با هر زحمتی بود ماشین خریدم
ولی کارهایم باز لنگ بود لنگ ماشین نبود لنگ چیز دیگری بود.
چرخ(دوچرخه) می خواستم تا بعد از برگشتن از مدرسه بروم کمک پدرم ولی در برگشتن هیچ تاثیر قابل ملموسی که وقت اضافه بیاورم نداشت
یا تصادف می کردم یا بخاطر حواس پرتی بزمین می خوردم و ... بالاخره وقت اضافه نمی آوردم بماند کم هم می آوردم.
موتور هم نتوانست کاری از پیش ببرد از سوز سرما باید لباس بسیار بپوشی و کلاه و دستکش بدست کنی و هزار کاری که همه وقت را می گرفت.
ماشین این مشکلات را رفع می کرد اما مشکلات دیگری ببار آورد پارکینگ می خواست جاگیر بود در و تو کردنش وقت می برد و هرچه بود وقتی برایم اضافه نگذاشت که نقشه هایم را پیاده کنم
و این قصه همچنان ادامه دارد.
.... روزی از یک تراکتوری خواستم که بیاید زمینم را تیلر کند
از هزار وعده خوبان یکی وفا نکند
وعده داد نیامد زنگ زدم نیامد قول زمان دیگر داد
باز به وقت دیگر وعده کرد و باز هم نیامد
آنقدر اینطرف و آنطرف کرد که زمین خشک شد و قابلیت تیلر کردن را از دست داد ولی او نیامد ... تصمیم گرفتم خود با دست انجام دهم چون مقدار زمین خیلی نبود و همین باعث شده بود که تراکتوری صرفش نکند بیاید و می خواست در یک وقت مازاد مثلا وقتی از سر یک کار می آید انجام دهد که جور نمی شد!
آب بعدی از همان روزی که قابلیت گرداندن زمین با دست را داشت رفتم و کندم و چند روزی نشده تمام شد برای خودم هم باورکردنی نبود ولی هیچ ناراحت بدقولی و پشت سر هم زنگ بزن بیا و ... پیدا نکردم و کارم تمام شد بالاخره از دفعه قبل برایم راحت تر بود فهمیدم وقتی یک چیز را بخواهی می شود وقت هست ولی بطریقی ناخواسته ما آنرا از دست می دهیم.
بجای اینکه خودمان کارمان را انجام دهیم با تلف کردن وقت می خواهیم دیگران کارمان را انجام دهند.
چله برایم یک نشان است روز کوتاه و شب بلند
وقتی که شبها کوتاه می شود روزها بلند می شود
همیشه وقتی یک جا کوتاه می آوریم حواسمان باشد یک جا بلند گذاشته ایم
نمی شود در این دنیا چیزی را کسب کرد ولی چیزی را از دست نداد.
بچه که هستیم می خواهیم بزرگ شویم چون دیگر مدرسه و مشق نداریم
اما سختی هایی را خواهی دید که آروز می کنی کاش بچه می شدی و مشق می نوشتی و این افکار و بدبختی ها را نداشتی
وقتی دندان داشتیم چیزی برای خوردن نداشتیم چون کم پول بودیم
حالا که پول خریدن و خوردن داریم دندان نداریم
وقتی چشم داشتیم چیزی ننوشتیم و نخواندیم حالا که می خواهیم بخوانیم و بنویسیم چشم نداریم چشم داریم دید نداریم و.....
وقتی که پای رفتن داشتیم نرفتیم
حالا که از پا افتاده ایم هوس رفتن کرده ایم!
یا رفیق
کمی کمک !
کمی حرف کمتر !
کمی کار بیشتر ! فقط کمی ! اگر راست می گویید!؟
دروغ از این بزرگتر با یک عده زیادی از دانشجویان بنشینی و بدون فکر بگویی که دغدغه ات اشتغال است که ما مشکل داریم و باید بیکاری را رفع کنی!
ولی در کشور آمار بیکاری به 20% برسد و جوانان تحصیل کرده ات هر روز بیشتر شده باشند.
بگویی که در برجام با رهبری هماهنگ بوده ای ولی هیچ یک از 9 بند نامه رهبری را رعایت نکرده باشی!
بارها رهبر گفته باشد که من در جزییات وارد نمی شوم و حالا که برجام ات به همه چیز گند زده بگویی که در ریز کارها با او مشورت کرده ای!
حالا که رسیده ای به سخن همان ها که بی سواد می خواندی و بی شناسنامه و ..... هنوز نهفمیده ای که مردم گوششان به حرف نیست؟!
با دروغ که مردم راضی نمی شوند عمل مشخص می کند.
تا دولت قبل بود جیب مردم نماینگر تورم و جوانان بیکار در خانه ملاک عمل بود نه آمار مرکز آمار و بانک مرکزی!
اما امروز در بین همین قشر دانشجو بیدار بگویی که آمار مرکز آمار چنین نشان می دهد و چنان!
مراکز آمار که قبل از شما نمایه ها را دستکاری نمی کرد ملاک نبود!؟
اما حالا که به این افتخار پنهانکاری و دستکاری در آمار و ارائه ندادن آمار هم دست پیدا کرده شده ملاک!؟
خودتان را کمی جمع کنید.
کمی خحالت بکشید.
کمی کار کنید.
کمی نور چشمیان از خود دور کنید.
کمی عمل بجای حرف تحویل مردم دهید.
وعده های 100 روزه بعد از 1200 روز کدامش عملی شده است؟
کدام گشایشی ایجاد شده است
در روز یکشنبه که تمام بانکهای جهان تعطیل بودند بی هیج پرهیزی گفتی 1000 ال سی بانکی باز شد!1
حالا بیش از 400 روز گذشته هنوز هم یک دهم این مقدار باز نشده!
چقدر ما را ..... حساب کرده ای
خودتی .........
.
یا قیوم
روزگاری نه چندان نزدیک و نه چندان دور خنک ترین آبی که در تابستان یا حتی بهار می شد نوشید آبی بود که از آب انبار حسین آباد تهیه می شد، همانجا که تغییر نام داد و اسمش شد امین شهر.
نمی دانم چرا آبش خنک تر بود درحالی که آب سبو هم در فضای سایه و از شب گذشته خنک بود ، ولی خنکی آب ، آب انبار یک چیز دیگر بود.
شاید هم تهیه آب بسرعت و به خنکی آن امکان نداشت!
همیشه پیش خودم می گویم کاش هیچگاه آبسردکن ساخته نشده بود
کاش هنوز هم باید از آب خنک آب انبار یا سبو استفاده می کردیم، طبیعی طبیعی
..... تازه فهمیدن که یکی از اصلی ترین علل کبد چرب آب سرد است
یاد آب خنک بخیر...
یا آب انبار بخیر
بنام یار
آدم امام حسین علیه السلام را داشته باشد و راهش را ببیند آنوقت برود با دشمن دست بدهد و به وعهده او دل خوش کند.
آیا این مفهوم و معنی خون بر شمشیر پیروز است.
وقتی از عمل امام مفهوم مذاکره بفهمی نتیجه اش ذلت پذیری است.
حالا باید دست از پا درازتر به توجیه دشمن بپردازی.
وای به این همه کج فهمی! و نهفمی!!
یا سبوح
لحظات چه متفرق شده اند
بی حس و کرخت
گز گز شونده و سوزنی
دقت ها کم و مار پیچی اند
انگار در نیمه گدار دنده عوض کرده اند
سرد و بی روح
حاشا که بد کنیم
آیا بد شده یا بد شده ایم
در زندگی ببخشید تا بخشیده شوید
کمی این طرف تر یا کمی آن طرف تر
زودتر یا دیرتر
آن دورها یا همین نزدیکی
فرق نمی کند
سرد نباشید
در این گرمی هوا
مثل اینکه هوا هم گرم نیست!!؟
یا مبدا
پر کاهی در روی آب
ادعای کشتیی دارد
که چنین هستم و چنان نیستم
من از اینسوی به آنسوی هستم
من از موانع با این روش می گذرم
در گذرگاه با این طرفند می روم
من اینم و من آنم و من.....
در همین هنگامه بادی نه چندان قوی آب را مواج و تلاطمی بر دریا می نشیند
پر کاه نه لنگر دارد نه ایستگاه و نه خواستگاه
او و اینهمه ادعا مانده در راه......
مورچه ای در معبری با دانه ای روان است
من چه قدرتی دارم و چه بازویی در من چقدر توانایی نهفته چند برابر وزنم دارم دانه میکشم
گم نمی شوم و این راه دور از خانه را با پر دلی طی می کنم من اگر در قهرمانی المپیک شرکت کنم ممتازترین هستم و طلایی جاده ها را میشناسم و آسمان را و من ...
در این اثنا نم نمک بارانی باریدن میکند و جویبار کوچکی جریان مورچه پا در هوا در چند قطره باران گرفتار نه ابر را می بیند و نه زمین را و نه جاده میداند کجاست فقط پر کاهی میخواهد که جان بدر برد و نفسی و ....
مگسی وز وز کنان بر بینی نه چندان تمیزی زوم کرده ننشسته می خورد و پر کشیده و در جایی دیگر از بدن فرد فرود می آید چنانکه مرکز غذاهای عالیه را یافته بر هر حرکت دستی چنان جنبان و سریع است که تا ندارد مغرور از خود که من در نزدیک و چشم دهان و دست این آدمیزاد میچرم و او هیچ راه گریزی از من ندارد او نمی تواند به من هوشیار و چشم باز و توانا در پرواز دست یابد
من او را می جویم و می خورم و او در آزار من دست از پا درزاتر است من روشهای بسیار مبتکرانه ای در پریدن و خوردن دادم که هیچ کس به گردم نمی رسد هنوز انسانی نتوانسته زوتر از من غذایی را مزه کند من چقدر فرز و پیشرو هستم.....
در همین خیالات غوطه ور است که در تارهای عنکبوت گیر و هرچه بیشتر تقلا می کند بیشتر در بند میشود و گرفتاری فزونتر....
تقلا فایده بخش نیست گوید کاش موری می آمد و این طنابها از پایم می گسست و رهایی و....
....کاندید شده است برای ریس جمهور شدن دست و پا می زند آنطور آمار می دهد فراوان من آلودگی را از بین می برم من زمین را پر از محصول می کنم من دامداران را رونق بخشم من سفره ها را پر از غذاهای متنوع می کنم من نفت خام نخواهم فروخت بلکه از آن انواع محصولات اسخراج کرده و صادر می کنم و گنجینه کشور را پر از ارز من کسب و کار را رونق می دهم من کاری می کنم که مردم بگویند دیگر نیازی به یارانه ندارند من 100روزه همه این کارها را به سامان می کنم من تمام وعده هایم در سررسید این صد روز اجرایی می کنم
این که به مردم آمار نشان بدهی و بگویی بانک مرکزی می گوید تورم نداریم و یا مرکز آمار می گوید چنان و بهمان درست نیست جیب مردم ملاک است تورم و رونق و شاخص های اقتصادی را مردم لمس می کنند چرا باید آمار چنین بگوید مردم خودشان خواهند دید دیگر اینها در ریاست من جمع خواهد شد
مرا اگر انتخاب کنید کاری می کنم که همه ابرقدرتها بدست و پای ما بی افتند این کشورهای زپرتی که جای خود دار کاری خواهم کرد که پاسپورت ایرانی در جهان ارزش اول را پیدا کند مفسدان اقتصادی را چنان له کنم که تا ایرانی هست نتواند قد علم کند. مردم چنان به رونق اقتصادی برسانم که بگویند چگونه توانست اینهمه در صد روز کار ایجاد کند که کشور از نظر عمرانی بالاترین نرخ را دارد یک جوان بیکار نیست بخصوص اگر تحصیل کرده باشد و......
100 که گذشت حالا به 1100هم رسیده و فقط 300روز از مهلتش در کرسی ریاست باقی است هیچ آبادانی مشاهده نمی شود کرد. قبض آب و برق و گاز و ... را بدون هیچ مجوز قانونی 300% بردند بالا حقوق کارگر و کارمند را در این سه سال 40%افزایش نداده اند بودجه عمرانی را به صفر رسانده اند بیکاری را تا هفت میلیون جوان افزایش رکود را در تمام سیستم کشور منتقل کرده اند پاسپورت ایرانی برای کشوری چون امارات و جیبوتی شده درویزیگی وزرا که راهشان نمی دهند عزت ایرانی را بجایی رساندند که آمریکا برای نماینده شان در سازمان ملل نه آمریکا راه نمی دهد و آنها که از هیاهو پر بودند عملا هیچ غلطی نکردند.
500زایر ایران را قتل عام کردند ولی نفس شان یک هق نکرد
هزاران سانتریفیوژ هسته ای که با خون دل و جان کندن و جان دادن بدست آمده بود و قلب راکتور که ترس را تا مغز استخوان صهیونیستها برده بود را بتن ریختند برای هیچ حالا همه نشسته اند و بدعهدی دشمن را ماله کشی می کنند سخن گوی خزانه داری آمریکا هم مانده که چطوری طرفشان به این راحتی از آنها دفاع می کند
قرار بود امید در همه جا موج بزند بعد از 1100روز از افتضاحات شان در مصاحبه خودشان هم هیچ نکته امید بخشی بیرون نمی آید. فقط چند پاره کاغد در دست که بانک مرکزی گفته از رکود خارج شده ایم و تورم تک رقمی شده است و مرکز آمار گفته بیکار نداریم و وزارت نفت فرمده آقای ژنرال که 2میلیون بشکه نفت خام فروخته اند ولی پولش را قطره قطره خواهند داد .همه وعدهای داده شده را تکرار می کند هنوز انگار ریس نیست هنوز نامزد ریاست است.
قرار بود عدالت را بگسرانند اما برای یک گارگر و یک کارمند با یک میلیون تومان خزانه شان خالی است ولی برای یک نامدیر دزد و نورچشمی حقوق 257برابر آن کارمند را میدهند برای یک زوج وام چهار پنج میلونی ندارند اما چند میلیارد را با سود صفر می دهند به یک مفسد دزد که نامش هست مدیر و از غیرت هیچ بویی نبرده البته همان مدیران نجومی بگیر وام میدهند که مبادا ناراحت بشند.
برای اینکه دهن کجی به ملت و رهبری را خوب تکمیل کنند این مدیران که از نظر ملت دزد نامیده شده و از نظر امامشان متجاوز به ارزشهای نظام و باعث بی اعتمادی کامل به دولت و دولتیان شده را همین باعثین این گندکاریها آنها را ذخایر نظام و امانتداران می نامند
وای بر ما و این امانتداران
وای به نظام و این ذخایر....
اینها ذخایر جیبی و ارزی و بانکی هستند نه نظام. اینها سارقان بیت المال هستند نه امانتدار اموال مردم!
ما چه می بینیم این افراد را و آنهایی که از اینها ارتزاق دارند چه می پندارند این قشر را
عدالت از این واضع تر می جوید.!!!؟
یکی در اون بالاها ماشین چند میلیاردی سوار می شود و این یکی اینجا پول تاکسی ندارد که زن بیمارش را به درمانگاه برساند؛ گریه ندارد این کشور داری و این اقامه به قسط.
اینها ارزشهای انقلاب و نظام و معمار انقلاب بود!!!!!؟؟؟؟؟؟
آن مردان بی ادعایی که شبانه روز کار می کردند و چندرغاز حقوقشان را هم بخاطر مستضعفین دریافت نمی کردند کجایند
کجایی سال 1360 چرا اینقدر از جاده دور افتاده ایم
می شود برگردیم و جاده را پیدا کنیم
کجایی جاده.؟؟؟.
37سال از کجا به ناکجا آباد آمده ایم.
جاده کجایی؟؟؟؟کجایی جاده؟؟؟؟
یا قیوم
آمدیم که کاری بکنیم
و هر که باید حرکتی بکنیم
قدر دانیم نفسی یاوری یار بکنیم
یک دم ننشینم فکری با حال بکنیم
سر بساییم آستان را سجده ای بکنیم
حرکتی نه بهر هر کس بلکه در حق بکنیم
جایی نگوییم و نایستم به باطل امر واجب هم بکنیم
ما نه اینکه بد بکنیم قرار بود خوبتر از بهتر بکنیم
ناشایست نباشیم و ناحق نکنیم وبایسته بکنیم
تدبیر کنیم و عمل خالص نه به ریا بکنیم
شاید کفه راست بر آریم نه شمشیر به هم کیش در بکنیم
داد زنیم راه را نه پیچ در راه و پل و عابر سوار بکنیم
مست نباشیم در تصمیم گره را از بهر رب وا بکنیم
دم نزنیم درد را درمان درد بی نوایی را بکنیم
ما نه از خود بگذریم سرمست نه پا بر سر بیچاره بکنیم
شمع دولت کس روشن کنیم نه خاموشی بر جان بی آزار بکنیم
پرده حرمت ندریم و ساز ناکوک نزنیم و پلک بدتر نکنیم
شاخ پر زور زورگو بشکنیم بر گرده ناتوان سنگک نزنیم
قلب یتیم را نشکنیم دست رحمت بر سر بی مادر در بکنیم
قافله را همراهی بکنیم نه رفیقی دزدان گردنه بکنیم
سیخک نزنیم و شاخ بر گرده بی کس نکنیم
باد نکاریم و طوفان بر پرده خانه خلق نکنیم
شرم کنیم و پر رویی نکنیم حیات بر پرده حیا بکنیم
نه بره ای بیازاریم نه دانه از دهان موری جدا بکنیم
قرار بود گله ای بچرانیم و مرتع زاری بکنیم
نه در دشتی حیاطی بزنیم نه چاهی در بیابان بکنیم
شاه نشین قلعه خود باشیم نه بر خلق شاهی بکنیم
روز بکار مشغول و شب دنبال مشکل داران مشکل وا بکنیم
در گرمای تموز عرق ریزیم و گرمی خانه سرمازدگان بکنیم
جان دهیم بهر جانان نه جان بگیریم ناتوانی بکنیم
برق زنیم کف را نه سرکوفت بر کودکان بکنیم
شادی کنیم بر مدار نه تار شب بی قاتاق بکنیم
هیکل گنده نکنیم بهر ستم بر ظالم زومداری بکنیم
تفریح کنیم در مرغزار نه آتش بر بوته زار بکنیم
عشق کنیم در کیش عاشقان نه چشمک بر زیبایان بکنیم
ما راست قامتان اهلیم نه بزدلانه هتک حرمت بکنیم.
یا رب العالمین
نمی شود که دید را نادید کرد
می شود که شنیده را ناشنید کرد
شنیدن کی بود مانند دیدن!
پس شنیدن در ضمیر خود یک دست کهنه است حداقل
و دیدن در ضمیر خود همیشه تازه است.
وقتی خبری شنیده میشود در خود دست بدست شدن دارد
دیدن نمی تواند دست بدست شود.
البته اگر دیدن مستقیم باشد!
وگر نه دیدن غیر مستقیم و دیدن از ابزار دیگر آن مفهوم دیدن را که ما قصد کردیم ندارد
مثال دیدم که فلانی در کوچه بود.
این یعنی با چشم خودم بدون واسطه دیدم
حالا بگو از طریق آیفون دیدم که فلانی در کوچه بود.
اینجا دیگر مفهوم قبلی را نمی توان درک کرد.
اگر شما بعنوان شاهد در دادگاه حاضر شوی می توانی اولی را شاهد گرفت اما دومی دیگر هزار ویک ایراد در شهادت است.
خودم دیدم در تلویزیون که مردی هندی ماری را از دهان وارد کرد و از بینی خارج، اگر کلمه تلویزیون را حذف کنیم برای شما ارزش دیدن این فرد چقدر عوض می شود؟
اگر عوض شدن این کلمه در شما تغییر ارزش میدهد میتوان گفت که این دیدن با دیدن مستقیم فرق دارد.
در اولی چون یک واسطه جاریست دیگر درستی سخن گوینده و دیدن فرد ملاک قرار نمیگیرد چون واسطه می تواند چنین نشان داده باشد که گوینده میگوید
هرچند که این دیدن خیلی قویتر از شنیدن است چون خیلی قوی است پس دیدن محسوب شود نه اعتبار واسطه ایجاد تسلسل میکند که سند ضعیف خواهد شد
در دادگاه وقتی شاهد می خواهند یعنی کسی که مستقیم دیده است
من دیدم که او به فلانی ناسزا گفت.
قضاوت سخن بدگویی او به فلانی از طریق شنیدن حاصل میشود اما اگر این شنیدن همراه دیدن نباشد قابل اسناد نیست. یعنی شاهد اگر بوی شنیده،سنخنی شنیده، چیزی را لمس کرده و... همراه دیدن نباشد قابل اعتناء نیست چرا که ما به شاهد نیاز داریم و شهادت یک پایش دیدن است و اگر این دیدن حاصل نشود شهادت مفهوم ندارد
پس توجه کردیم که کلمه شاهد یعنی گواه کسی است که خود دیده و بدون واسطه است
این مقدمه ای بود بر اینکه در روز قیامت بر همه اعمال ما شاهد وجود دارد آنهم نه یکی حداقل 7شاهد را نام میبرند.
باید توجه کرد که این شاهدین منظور دیدن مستقیم است بدون واسطه اند.
یعنی در دادگاه آخرت شاهدینی شهادت میدهند که مو لای درزش نمیرود و دادگاهی است که سریع بحساب میرسد اطاله ندارد و شاهد فراوان دارد هیچ کارش نمی شود کرد.
در تنهایی مواظب این شاهدین باشیم!
1-خدا شاهد است-1-
فَاِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما یَفْعَلُونَ
] - یونس / 46[
»بازگشتشان به سوى ما است، سپس خداوند بر آنچه آنها انجام می دادند گواه است.
2-ملاییکه-3-
این فرشگان دو دسته هستند
مقربین مثل جبرییل و میکاییل و...
و فرشتگان دیگر
هر فرد دو فرشته روی شانه دارد که شاهد هستند و اعمال اورا کتابت می کنند.
کِتابٌ مَرْقُومٌ یَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ
] - مطفّفین / 21 [
کتابى است نوشته شده، که مقرّبان شاهد آن هستند.
دوّم) ملائکه هاى هستند که براى حفظ ما از شرور انسى و جنّى و آفات، همیشه از ما مواظبت می کنند:
لَهُ مُعَقَّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ.
] - رعد / 11 [
»براى انسان مأمورانى است پى در پى، که به فرمان خدا او را از پیش رو و از پشت سر پاسدارى می کنند.
سوّم) ملائکهاى که "رقیب" و "عتید" نامیده می شوند و براى نوشتن اعمال ما گمارده شده اند و در هر روز و شب تغییر می کنند:
ما یَلْفِظُ مِنْ قَولٍ اِلّا لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ.
] - ق / 18 [
3-پیامبر یا انبیاء-1-
انبیاء الهى: همانطور که جلودار امّت خود هستند در قیامت هم شاهد بر امّت خود خواهند بود:
وَ یَومَ نَبْعَثُ فى کُلِّ اُمَّةٍ شَهیداً عَلَیْهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهیداً عَلى هؤُلاءِ
] - نحل / 89 [
»روزى که در هر امّتى گواهى از خودشان بر ایشان برمی انگیزیم و تو را گواه بر آنان قرار میدهیم.
البته که نبی هر امتی بر آن امت شاهد است و نبی اعظم اسلام بر همه انبیاء.
4-امامان-1-
امامان معصوم نیز در زمره شاهدان روز رستاخیز می باشند:
وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهیداً
] - بقره / 143[
شما را نیز امّت میانه اى قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است.
5-اعضاء بدن-7-
اعضا و جوارح و دل انسان نیز در عالم قیامت، جزء شاهدان است:
»یَومَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ اَلْسِنَتُهُمْ وَ اَیْدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ.
] - نور / 24[
در آن روز زبانها و دستها و پاهایشان بر ضدّ آنها به اعمالى که انجام می دادند، گواهى می دهد.
لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ اِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً.
] - اسراء / 36 [
از آنچه به آن آگاهى ندارى پیروى مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
-6-اعمال-1-
اعمال انسان هم شاهد براى انسان در روز جزاست:
وَ وَجَدُوا ما عَمِلوُا حاضِراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ اَحَداً.
] - کهف / 49 [
»و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند و پروردگار تو به هیچ کس ستم نمی کند.
7-ماهیت انسان-1-
اصول اعتقادى / شاهدان در قیامت،هویّت انسان از دیگر شاهدانى است که در قیامت وجود خواهد داشت. اعمال خوب بر هویّت بشر اثر نهاده و او را به صورت انسان کاملى خواهد آورد، چنانکه اگر انسان در زمره فاجران یا منافقان و یا کافران باشداعمال دنیایی وى، او را بصورت حیوانی جلوه گر خواهدساخت و هویّت او کاشف از شقاوت او خواهد بود:
وَ کُلَّ اِنْسانٍ اَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَومَ الْقِیامَةِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُوراً إِقْرَءْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَومَ عَلَیْکَ حَسیباً
] - اسراء / 13 [
و هر انسانى، اعمالش را به گردنش آویخته ایم و روز قیامت کتابى براى او بیرون بیاوریم که آن را در برابر خود گشوده می بیند، (به او میگوییم) کتابت را بخوان، کافى است که امروز، خود حسابگر خویش باشى.
8-جا و مکان حتی زمان عمل-2-
مکان اعمال نیز جزء شاهدان انسان در عالم آخرت، محسوب می شود مکانى که انسان در آن عمل نیک یا پلید را انجام داده است، در روز جزا بر نفع یا بر ضرر وى شهادت خواهد داد:
»اِذا زُلْزِلَتِ الْاَرْضُ زِلْزالَها وَ اَخْرَجَتِ الْاَرْضُ اَثْقالَها وَ قالَ الْاِنْسانُ ما لَها یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخْبارَها بِاَنَّ رَبَّکَ اَوحى لَها.
] - زلزال / 5 - 1[
هنگامى که زمین شدیداً به لرزه در آید و زمین بارهاى سنگینش را خارج سازد، و انسان می گوید: زمین را چه می شود؟ در آن روز زمین تمام خبرهایش را بازگو می کند (همانگونه که) پروردگارت به او وحى کرده است.
اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً
-[اسرا/14]
حال اگر فرد گنهکار با دیدن نامه عمل، به گناهان خود اعتراف نمود، در این صورت خداوند حکیم بر اساس عدل و لطف خود دربارهی او تصمیم گیرد ولی اگر درصدد انکار برآمد و خواست از همان شیوهای که در دنیا و در برابر محکمههای دنیوی با انکار و خدعه خود را تبرئه میکرد در محکمهی الهی نیز چنین فکر خامی در او راه یابد در این صورت شاهدان الهی (پیامبران و فرشتگان) علیه او شهادت میدهند و در صورتی که گواهی آنان را نیز انکار نماید اعضای بدن او که به وسیلهی آنها گناه را انجام داده است خود بر گناهان او گواهی میدهند و دیگر هیچ راه فراری برای او نخواهد بود.
انسان خدعه گر همیشه در حال خدعه است پروردگار برای اینکه راه فرارش را ببند شاهدان را فرا می خواند و گر نه کسی که اهل نیرنگ نیست خودش کافی است و دیگر شهود را نیاز ندارد.
جایی که خداوند توانایی همه چیز را گرفته نیرنگ باز در چه فکری است.
خدا دارد به انسان حالی می کند هیچ عرصه ای را خالی برای هرکاری نبین.
اگر فقط ما برای هر عمل خود تفکر کنیم که چه خبر است اطراف مان و ما بی خبریم آنها می بینند و ما آنها را نمی بینیم آیا باز کار پلیدی انجام می دهیم؟
خیال نکنم اینقدر بی خیال باشیم!
کافی است کمی تعقل کنیم.
یا قادر
همیشه داشته ها را نمی بینیم یعنی آنها را قدر نمی دانیم و اینجاست که بهتر است برای دانستن ارزش آن شی کمی آنرا نداشته باشیم کمی از آن دور باشیم شاید کمی قدردان شویم
...شاید
گاهی از بچه ها بعضی چیزها را دریغ کنید تا نداشته باشند و کمی درد فراغ را حس کنند شاید قدردان گردند
اسباب بازی ،عروسک ، شکلات ،آدامس، دوچرخه و....
یک کمی دوری دوستی می آورد
ذات ما چنین است که همیشه غبطه نداشته ها بخوریم؛پس داشته چه؟
کمی هم روی داشته ها باید تمرکز نمود
همه نگاه مان به نداشته هاست
و اینجاست که کمی باید هواسمان باشد
برای این هواس جمعی کمی هواس پرتی نیاز است
ماه ها همه سر در خوردن داریم و ناشکری مان زیادت از حد است یک ماه هم خودمان خودمان را تربیت کنیم که نخوریم شاید قدر آنچه می خوریم را بدانیم
چند ساعتی ننوشید این آب حیات را شاید قدر آنرا کمی فقط کمی بدانیم
آنجا که فله ای هدر می دهیم و هیچ ملاحظه ای نداریم و برای هر قطره آب که نجات دهنده است و زندگی ساز باید برنامه داشته باشیم چقدر دیمی هستیم وقتی به آب می رسیم هیچ ملاحظه ارزش آن را نداریم
حیات به آن وابسطه ،تمیزی به آن بسته، خنکی از آن برخاسته
حالا ما چقدر در آن موثر!
واقعا وقتی تشنه اید آن وقتی که گلویتان خشک و لب هایتان بهم چسبیده است برای یک لیوان آب چقدر حاضریت بپردازید
اما اکنون شیر آب باز آنهم تا آخر که چی
دستی بشوییم یا پایی
چقدر قدر ناشناس هستیم ما
روزه آمده که در خودمان رفتارمان کردارمان اخلاقمان وجودمان و...
تفکر کنیم
قدر بدانیم، خیلی قدربدانیم....
آیا فکرش را کرده اید که این ماه چقدر در ما اثرگذار است
آیا نباید قدر آنرا بدانیم آنکه ما را به ارزش می رساند
و دانستن ارزشها
خدایا شکرت که سفره ای پهن نموده ای از دانستن ها ،از ارزش گذاشتنها
هرچند ما نادانیم
ماه ضیافت الهی مبارک
ارحمن الراحمین
قاقا گفتن
افتادن و برخاستن
تاتی تاتی کردن
ما ما گفتن
تلو تلو خوردن
شیر مکیدن
خود را خراب کردن
....
این یعنی یک کودک
انتظار نیست که او کار سخت انجام دهد
باری جابجا کند
مطلبی ارایه دهد
فکری نو در اندازد
....
لجاجت بی فایده
ترس از خیلی چیزها
نترسیدن از چیزهای ترسناک
نمی داند کجا باشد و کجا نباشد
گاهی سختی را آسان میگیرد و بعضی وقتها آسانها را سهل
....
خاکی بودن
بازی کردن
آینده را ندیدن
گذشته ،گذشته
تلاش برای خواسته
کوشش برای نیاز
....
نیازهای اولیه کدامه؟
نیازهای ثانویه چیه؟
من شیر می خواهم
نمی دانم نیاز چیه
یا رزاق
آن نزدیکی شهر جایی که هیچ کس دماغ ورود به آن را ندارد.
جایی که خیس است و کمی آب به رنگ آسمان در ماسه ها در حرکت آرام خود به سمت پایین سرازیر
نقطه به نقطه آن خیره کننده وغیر قابل شرب
اگر در گرمای بهار یا تابستان به آن گذر کنی شدت تشنگی تو را جذب آب می کند ولی تلخی و شوری آن به مواظبت نیازمند است.
حتی نباید بی احتیاطی کنی و به آن دست بزنی و گر نه سوزش آن طاقت فرساست.
اما در همین نزدیکی می شود گلوله هایی از نمک را یافت که خواص آن بسیار بیشتر از نمکهای بازار است حتی اگر روی آن نوشته باشد غنی شده با ید.
در گذشته ها مردم همین نمک را سر سفره در مطبخ و خمیر نان داشتند و هیچ کمبودی از مواد معدنی نداشتند
چون این نمک سر شار بود از انواع مواد معدنی مورد نیاز بدن
می شود رفت و آورد و استفاده کرد و یاد گذشته نمود و از برکت نمک بهره کامل برد .
نمک آنروزها برکت بود و به غذا و سفره برکت می بخشید.
یاد آن قدیمها بخیر!
آن سالها که مردم خود لمس می کردند نتایج تلاش خود را.
یادش بخیر!
با عرض تسلیت شهادت مظلومانه آیت الله شیخ نمرباقرالنمر
در حالی که جهان مدعی دفاع از حقوق بشر هر روز برای چند تروریست و جنایتکار و قاچاقچی مواد مخدر در ایران صدایش به عرش رسانده و با دستور و آمریت آمریکا و همکاری منافقینی که دستشان به خون ملت ایران آغشته است بوسلیه یک مزدور هر روز برای سازمان ملل گزارش دروغین تهیه کرده و از بوقهای بزرگ دروغ پراکن خود به جهان انتشار می دهند. انگار کاندا و غرب هیچ دلمشغولی جز همین معدود و محدود جنایتکار و سوداگر مرگ ندارد. جهانی که از حقوق حیوان دفاع می کند و برای یک گربه که در زیر چرخ ماشینی له به سهو کشته می شود اینقدر سخن دارد از زنی که کارش شده نگهداری از چند سگ پا شکسته کلی تحریف و تمجید می کند انگار هیچ جای این گیتی مشکلی نیست همه چیز گلستان است و بر سر شاخه ساری بلبلان به نغمه مشغول و آبادیها معمور و سلامتی عالم برقرار هیچ بیماری ناموجود صفا و صمیمیت برقرار و گذرگاه ها ایمن و راه ها صاف و امکانات تردد مهیا و جو آرام و هوا پر از اکسیژن و با تراوت و...
در همین جهان خوبی ها و این همه مدعی دفاع از بشر و حقوق انسان و... روزی نیست که صدها انسان شریف کشته نشوند با بمبهای غرب ساخته و تروریستهای دست پرورده آمریکا و غرب با پولهای مفت نفت به گروگان گرفته شده توسط یک خانواده جانی و بی خبر از عقل و خرد بنام آل سعود خبیث امروز هر جای جهان که می نگری گروهایی بنام داعش و جیش الاسلام و نصر و طالبان و القاعده و بوکوحرام و هزار کوفت و مرگ دیگری که همه بوسیله سرویس های غرب واسراییل و پولهای باد آورده آل سعود تشکیل شده و میلیونها انسان از کودک و زن و پیرو جوان و را با موشک و تیر و شمشیر کشته اند و حتی سوزانده اند مکاتبی که متاسفانه کارشان خونخواری است شعارشان خلافت اسلامی و ظاهرشان لولوپتی و مرامشان کشتار و ترس و وحشت به هر طریقی و.. اینها را بر سر مسلمانان سوار کرده و هر کشوری هم که یک نفعی در کمک به آنها ببیند در حال آموزش و پشیبانی آنهاست. ترکیه بخاطر نفت مفت و اسراییل بخاطر سرگرم شدن مسلمانان به خود و فراموش کردن و آل سعود و آل خلیفه و آل سگ و گرگ و... برای اینکه دستور ارباب است و ضدیت با اسلام واقعی که نکند دروغشان آشکار و حکومتشان در هم ببیچد و چند کشور آقریقایی بدبخت را برای چند دلار و دیگری را برای اینکه می خواهیم در اتحادیه خودمان قبولت کنیم و آن دیگری را برای اینکه بتواند تجارتش را رونق دهد بالاخره تشت رسوایی این جهان بی قاعده و قانون به رهبری چند کشور غارتگر از جمله آمریکا بیشتر از پیش بر زمین افتاده و صدای آنرا هر کری شنیده البته بجز آنهایی که خود را به کری زده اند و یا به خری البته از جناب الاغ معذرت می خواهیم که چنین اسمی دارد منظور ما این حیوان نیست بلکه این آدمهای دو پایی است که روی حیوانات را از گرگ و خر تا شیر وببر را سفید کرده اند
هنوز داغ کشتار وحشت ناک هزار نفر از مردم بی گناه نیجریه بوسیله ارتش بی عرضه و حلقه به گوش آل سعود تمام نشده است که گناه این مردم بی فاع چیست آیا جز جشن میلاد امام رضا یا عزاداری سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین در روز اربعین گناه دیگری داشتند. سال نو میلادی 2016آغاز شده که جنایت دیگری بدست این خانواده مزخرف و پلید رقم خورد.
شاید بکار بردن ابن کلمات نفرت آفرین را نابجا بدانید ولی این خانواده آل سعود روی آل مروان و آل سفیان و ابولهب و ابو جهل و دیگر اسلاف پلید خود را سفید کرده است. آل سعودی که جز نفرت نمی آفریند و هر روز با دستور اربابش دست به یک جنایت می زند.
آخر اعدام 50 نفر انسان عدالت خواه که تنها خواسته آنها عدالت و حق رای است و تنها عمل آنها تظاهرات است در یک دادگاه نمایشی و مخفی محاکمه و در جایی نامعلوم گردن زده شده با شمشیر! و در مکانی نامعلوم دفن می شوند در کجا چنین دستگاه قضاوتی وجود دارد مردمی را با اتهامات واهی با بدترین روش محاکمه و با بی عدالتی تمام گردن بزنند و وبه دار بکشند و سپس جنازه مطهر این شهدا را هم تحویل ندهند. باز هم رژیم جعلی و کودک کش صهیونیست جنازه ها را تحویل می دهد. سفاکی در چه حدی ،حد ندارد جنایت های این خانواده کم نظیر که نه بی نظیر است بی شرمی تا چه اندازه.در راه دادن به جنایتکاران هم قطار خودشان حرف اول می زنند در کشتن میمان و زایر خانه خدا حرف اول در کمک به تروریست مقام اول در پول دادن به ارتشهای جنایتکار مقام نخست در تجهیز تروریستها از طالبان گرفته تا القاعده و جیش های جعلی دیگر و گروهایی جانی ریگی و داعش اول اول در بمب ریختن روی مردم یمن دست اول در کشتن تظاهرات کننده های بحرین بالاترین سرعت و ....هرچه جنایت بخواهید در این خانواده موج میزند..
خدایا از صبرت ممنون ولی دیگه ما تحمل ابنهمه صبر را نداریم. این خاندان آل سعود را همرا آل خلیفه و پشتیبانان آنها خار و ذلیل و مکتوم فرما و خیلی زود نیست و نابود گردان ! دنیا را از این جنایتکاران پاک نما!
>
در حالی که در کشور ایران با آزادی تمام برای بزرگان دین مراسم می گیریم. در همین زمان یک عده برای مراسم روز قدس یا اربعین و سینه زنی یا شهادت امام رضا علیه السلام چه بهای سنگینی می پردازند.آیت الله زاکزاکی سه فرزندش را برای تظاهرات روز قدس تقدیم می کند.و برای آخر صفر فرزند دیگرش،شیعیان کشور نیجریه بیش از 500 شهید برای این روز.رییس دولت اسلامی ما که برای صدها بی گناه لبنانی که در انفجارهای تروریستی این کشور شهید می شوند در خواب است اما در صد کشته فرانسه سریع بیدار و پیام تسلیت می فرستد و چون با واکنش محافل سیاسی و مذهبی و اجتماعی روبرو می شود بعد از چند روز تازه به آن حادثه پیام میجای تاسف ندارد. آیا خون فرانسوی ها از لبنانی ها رنگین تر است؟
جای سوال نیست؟ما در حمله ارتش نیجریه به دستور آل سعود و صهیونیست به حسینیه شیعیان باز بخواب می رود با اینکه این حمله واقعا وحشیانه است و تعداد شهدا از حد تصور خارج جای یک شکایت جای یک تسلیت خالی است.انتظار چه باید کشید در حالی که بیش از هفت هزار نفر در حادثه منی شهید شده اند و باید در همه مجامع جهانی و بین المللی شکایت می شد پیگیر حقوق قربانیان حداقل ملت خودمان باشیم باز محافل مورد نظر هیچ تحرکی ندارند و سوال هنوز باقی است.آیا با این اعمال از خودمان باید انتظار توهین و تحقر از جانب دولت قرون وسطایی آل سعود نداشته باشید یا ترکیه و ... همه نشان می دهد که دیپلماسی فعال که هیچ دیپلماسی منفعل هم نداریم. فقط خنده بلیدیم و خود را به این حوادث بخواب بزنیم!!!؟
تا کی بناست حقوق ملت پایمال شود و دیپلماتهای ما هیچ مسیولیتی از خود نشان ندهند .تا کی؟این سوالات کی پاسخ میگیرید؟
اصلا جای سوال هست؟
میگذارند سوال کنی؟
یا واجب الوجود
یکی از سوالاتی که برای انسان پیش می آید این است که وجود چیست و ماهیت آن کدام است.
یا کمی جدی تر بپرسیم وجود چه نقشی برای موجود دارد.
من خیال کنم در این سوال جدی جواب را داده باشم اصلاً این وجود است که فرد یا هر موجودی را ایجاد می کند.
یعنی چه؟ راحت است یعنی اگر از موجود وجود را بگیریم دیگر موجود نیست.
نمی دانم چقدر این معنی را در ذهن می شود پرورش داد وجود را کمی رقیق کنیم به ذات می رسیم.
یعنی ذات یک چیز جزیی از وجود است.
در یک زمان و در یک مکان موجود می تواند باشد یا نه؟
این سه بعد از ابعاد هستی هستند یعنی زمان و مکان و بعد دیگر هم وجود است!
شاید بشود دو موجود را در هستی در یک مکان و در یک زمان داشته باشیم ولی در همین نقطه مشترک زمان و مکان وجود آنها یکسان نباشد.
یعنی تصور کنید اگر وجود یک حرکت طولی پیدا کند در همین زمان و مکانی که شما هستید دیگر شما درک و احساس الان را نداشته باشید شاید از سرما یخ بزنید یا از گرما ذوب شوید
شاید بگوید چنین امکانی ناممکن است ولی این ممکنی است که امکان دارد.
وجود شما امروز یک مقدار مشخصی از امواج صوتی و نوری و مغناطیسی و .... را درک می کند یعنی ما می گوییم احساس می کنیم حالا اگر وجود شما را کمی تغییر دهیم مثلا تمام امواج صوتی در این هستی برای شما قابل احساس باشد این یعنی چه؟ یعنی وجود شما کمی تغییر کند حالا رشد داده شود یا چیزی در مفهوم عکس آن و یا چیزی در راستای نمو یا ضد نمو شما از این وجود به آن وجود برسید ! شاید زلزله ای که می خواستم در شما ایجاد کنم همینجا مفهوم شده باشد شما دیگر یا از شدت این امواج وجودتان نا وجود می شود یا از این وجود در رنج و عذاب فراوان خواهید بود.
شما الان بیدارید یک وجود دارید وقتی بخواب می روید مکان و زمان شما عوض نمی شود چون وجود دیگری همزمان در آن مکان و زمان بیدار است این وجود شماست که تغییر می کند یعنی از بعضی چیزها بریده می شوید و به بعضی چیزهای دیگر پیوند می خورید(محدویت).
بنظرم باید بگویم در یک مکان و زمان وجود شما تغییر پیدا می کند تا بیدار شدن بر می گردید به وجود قبلی ولی زمان و مکان به همان صورت طبیعی قبل است.
حالا اگر وجود شما را بصورت دیگر تغییر دهند شما می توانید با اجنه ارتباط پیدا کنید!؟
اگر وجود شما رشد عرضی یا طولی یا ... بدهند شما به موجودی دارای ادراکات دیگر تبدیل می شوید.
یک سگ و یک گاو در یک زمان و یک مکان زیست می کنند این سگ بویایی دارد چند صد برابر آن.
و آن یکی شکمی دارد چند برابر این و هزاران فرق بین این و آن.
حالا درک کنید این دو موجود در یک مکان و یک زمان هستند اما ادراک بین این دو از زمین تا آسمان است. آیا این دو موجود وجود یکسان دارند.
زمان و مکان و ... در یک کلاس درس و آنچه که از فرستنده معلم ارسال می شود یکسان است از یک وجود نشات می گیرد چرا دانش آموزان و یا دانش پذیران یکسان یاد نمی گیرند! شاید برای شما این جواب من قابل قبول نباشد و بخواهید عوامل دیگری را در این بین بیان کنید حالا در این همه علت که بیان می دارید می توانید یک علت را هم آنچه اینجا گفته می شود قرار دهید(وجود).
وجود یک ترکیبی از ذات و دیگر احساسات در نظر بگیرید و آنچه که ما از آن شناخت نداریم پس چرا مکان و زمان را از وجود جدا کرده ایم چون اینها را می توانیم اندازه گیری کنیم یعنی کمی در شناخت آنها پیشرفت داریم خب چیزهای قابل مقایسه و اندازه گیری را می شود بعد داد.
حالا تمام ادراکات ما همین حسهایی که می شناسیم نیست مثلا حس ششم یا هفتم و غیره اینها برای این است که وجود قابل شناخت نشده البته وجود همین ادراکات نیست ذات نیست عقل نیست هوش نیست دل نیست قلب نیست جان نیست و هزاران نیست دیگر ولی شاید همه اینها هم هست.
هر کس روی قسمتی از این وجود نامی نهاده .
من ترکیبی است از جسم و جان حالا این ادراکات برای جسم هستند یا جان مشخص نیست یعنی درک یک موضوع در هر دو این اثر دارد گاهی چیزی با جسم درک می شود و گاهی با جان بیان می شود.
در هر حال وجود چیزی است که اگر از موجود گرفته شود نیست می شود.
پس یک وجود است
حالا که وجود، وجود دارد پس می تواند رشد و نمو کند می تواند ضعیف شود.
من منظورم از این فلسفه بافی رسیدن به این نکته است که انسان می تواند وجود خود را رشد دهد.
علما و دانشمندان کسانی بودند که این وجود را رشد داده اند.
رشد یک حرکت است حالا از بعد مکان و زمان شاید نباشد ولی بی اثر این دو بعد هم نیست
ریاضی یک علمی است که توانسته ابعاد را تعریف کند یعنی در همه ابعاد مسائل ایجاد یا آنرا را حل کند هر چند که برای نشان دادن در عمل برایمان ممکن نباشد.
فضاء در سه بعد عرض و طول و ارتفاع تعریف شده است حالا اگر برای زمان نیز چند بعد تعریف شود و برای دیگر چیزها هم ابعاد مختلف تعریف شود آنوقت بحث وجود خود یک ترکیب چندین در چندین در چند خواهد شد.
آنوقت چگونه ما با این وجود ضعیف می خواهیم آنرا درک کنیم.
اگر تمام آنچه که موجود است و آنچه موجود می شود را در یک جا جمع و قابل درک کنیم اوضاع خیلی برای وجود ضعیف ما ناشناخته تر خواهد شد پس بهتر که درک ما در یک مقدار محدودی قرار گرفته است.
فرض کنید یک انسان هم زمان می توانست تمام امواج تصویری ماهواره را بدون واسطه احساس کند آنوقت چی می شد مسلم با این وجود امکان تحمل نبود.
انسانی که بخواهد وجود خود را رشد دهد باید آنچه را که خوب می داند را در خود پرورش دهد در این حالت یکسری از ابعاد وجودی او که شاید بد باشد و شاید هم نباشد خودبخود ضعیف می شود.
چرا چون ما در این عالم محدود ساخته شده ایم. مکان و زمان ما را محدود می کنند.
اگر بخواهیم رشد کنیم زمان و عمر خودمان را احتمالاً نمی توانیم زیاد کنیم ولی مثل خیلی از بزرگان می توانیم عرض آنرا یا عمق آنرا زیاد کنیم این می شود که انسانی مثل علی علیه اسلام 1400 سال قبل سخنی را می گوید که هنوز تازه است.
یا گالیله مطلبی را اثبات می کند که هنوز بعد از چند صد سال هنوز برای ما نامفهوم است.
انشتین در باره زمان و ماده فرمولی می دهد که برای ما قابل هزم نیست.
چرا که آنها در وجود خود رشدی ایجاد کرده اند که از این حالت عادی خارج شده اند و درکی نموده اند که دیگران از درک آن عاجز.
.... شاید اگر وجود ما کمی تغییر کند در همین مکان و زمان ما در برزخ قرار گیریم!
اینطور نیست؟